۱۳۸۸/۰۶/۲۱

همنشيني با گراز ها در طبيعت زيباي گيلان


درود
سپاس از مهر ورزي همه دوستان


از پنج شنبه رفته بودم كوه .
با چهار نفر ديگر از دوستانم.

رسيديم به ماسوله ساعت از 6 عصر گذشته بود. تا ماشين را پارك و كنيم و

وسايلمان را ببنديم 7 شد.

چهار ساعتي بايد صعود مي كرديم تا به جايي كه مي خواستيم مي رسيديم.
مدت ها بود كه به كوه نرفته بودم. نيم ساعت كه بالا رفتم تازه فهميدم
اين يك مدت خوردن و خوابيدن و كتاب خواندن و پشت نت بودن
و شكم گنده كردن چه مصيبتي دارد .

تا عادت كردم و عضلاتم باز شد و وزن شكمم! را انداختم
روي چوب دستي كه از درختي بريده بودم باران گرفت. آن هم چه باراني!
از همان هايي كه نوح را در كشتي اش با يك مشت جك و جانور حبس كرد.

هوا هم كه كاملن تاريك شده بود.
زمين هم ليز و جاي شما خالي شير جه زدن توي گل و لاي و سيلاب.
ولي مگر وبلاگ نويسي است كه به همين زودي جا بزنيم.
رفتيم بالا و رسيديم.اما راه چهار ساعته را شش ساعته پيموديم و رسيديم به يك كلبه.
با ذكر قربت الي الله قفلش را باز كرديم و رفتيم داخل.
تر و تميز بود. از چوب درست شده بود و با كاه گل از داخل اندود شده بود.

خوشبختانه چشمه هم نزديكمان بود.
راستش بالا امدن از كوه يك مصيبت است و در شب باراني آتش روشن كردن مصيبتي عظيم تر.
ا
ما بعد از روشن شدن آتش و تعويض لباس ها فقط بايد گفت :
دوستان جاي شما خالي . دو روز مانديم همان بالا و كلي خوش گذرانديم.
شب ها كلي گراز مي آمدند كنار چشمه و آب مي خوردند.
و كلي حيوان ديگر كه براي عرض ادب به محفل ما مي آمدند.
چشم انداز زيبا و سكوت و كباب و ...


خوشحالم كه در قطعه اي از بهشت كره زمين زندگي مي كنم.
و چقدر خوب بود اين دو روز فاصله از مردم.
كاش آزادي هم در اين سرزمين ساكن شود.
با سپاس
سروش عليزاده
رشت

۵ نظر:

شهرام بیطار گفت...

به به . ناقلا میری ماسوله حال عالمو میکنی بعد میای اینجا برای من پست خداحافظی آپ میکنی . من که میدونستم یه جا داری عشق و حال میکنی . در هر صورت امیدوارم خوش گذشته باشه و با انرژی تازه دوباره برگردی




با درود و سپاس فراوان : شهرام

افسانه گفت...

سلام موفق باشید

آیسان گفت...

وای خدا داغمو تازه کردی.منم یه زمانی کوه میرفتم و عاشق کوهم ولی مشکلات زندگی چند وقته که این سعادتو ازم گرفته.خلاصه کلی حسادتمو بر انگیختی...

نظام الدین مقدسی گفت...

وبلاگ تخصصی نقد داستان کوتاه


ایجاد شد

رضا گفت...

درود به آقا سروش و همه ي دوستان
آقا سروش پيدا نيستي اين جور جا ها بايد پيدات كرد
ما فك كرديم بخاطر وبلاگت خونه نشين شدي و اسكيزوفرني و اين حرفا...
اميدوارم خوش و سرحال باشي
هيچ چيزي واسه يه دوست ديدن روي خوش دوستش نيست
يا علي