۱۳۹۴/۱۱/۱۳

قلمرو ممنوع و شرافت انسانی-رضا مجلسی-



مستند ساز تا کجا آزادی عمل دارد ؟ 
یادداشتی از آقای رضا مجلسی که در ویژه نامه فرهنگ و هنرروزنامه خزر  بهمن ماه 1394 به چاپ رساندم.
با مهر
سروش علیزاده

کریشتف کیشلوفسکی در کتاب خاطراتش ( من ، کیشلوفسکی ) حکایتی درباره ساختن یک فیلم مستند نقل کرده که موجب شد او پس از سالها مستند سازی ، این کار را یک باره و برای همیشه کنار بگذارد . ماجرا از این قرار است که موقع ساختن یکی از فیلم های مستندش به نام کارگران 71 پلیس فیلم های گرفته شده را ضبط کرده و پس از چند روز با احترام به او پس داده است . پلیس چیزی را که به دنبالش بود در فیلم نیافت و فیلم ها بازگردانده شد . کیشلوفسکی دریافت که در شب فیلمبرداری دختری مادرش را کشته وو جسدش را تکه تکه کرده و در دو چمدان جاسازی کرده است . همان شب هم چمدان ها را در یکی از صندوق های ایستگاه مرکزی گذاشته و پلیس به قصد شناسایی دختر ، فیلم ها را توقیف کرده است . گرچه آن ها از دختر تصویری نگرفته بودند ، اما برای کیشلوفسکی تصور این که ممکن بود دوربینش به عنوان خبرچین پلیس عمل کند بهانه ای شد تا برای همیشه مستند سازی را کنار بگذارد . کیشلوفسکی در ادامه توضیح دلایلش می گوید : نمی توان همه چیز را توضیح داد . مشکل فیلم مستند آن است که گویی در دام خودش اسیر می شود . هر چه بخواهد به کسی نزدیک تر شود او بیش تر خودش را کنار می کشد و این کاملا طبیعی است . اگر بخواهم فیلمی درباره عشق بسازم ، نمی توانم به حریم آدم های واقعی نزدیک شوم . اگر بخواهم فیلمی درباره مرگ بسازم ، نمی توانم از شخصی که در حال مرگ است . فیلم تهیه کنم ، چون این تجربه چنان شخصی است که نباید مزاحم او شد . موقع ساختن فیلم مستند دریافتم که هرچه بخواهم به فرد یا موضوعی که مرا جلب می کند نزدیک شوم بیش تر از من فاصله می گیرد ... چندین بار موفق شدم از اشک های واقعی فیلم بگیرم ، اما حالا گلیسرین دارم . از اشک های واقعی می ترسم ، در واقع نمی دانم آیا حق دارم آن ها را به تصویر بکشم یا نه . در چنین مواقعی احساسم مثل کسی است که خود را در قلمرو ممنوع می یابد . به همین دلیل از ساختن فیلم مستند دست کشیدم .
شاید این احساس حضور در قلمرو ممنوع برای بسیاری از فیلمسازان مستند آشنا باشد : امروز که مستند سازان ایرانی همگام با تحولات اجتماعی ، رسالتی سنگین در بازتاب دادن مشکلات جامعه دارند و بسیاری از آثار مطرح در جشنواره های داخلی و خارجی دارای رویکرد اجتماعی هستند ، شناخت و تبیین حدود آزادی مستندساز در مواجهه با موضوع هایی که بر می گزیند . بسیار مهم است . به راستی مستند ساز تا چه حد این حق و اختیار را دارد که تصاویر واقعی از زندگی آدم هایی واقعی را در نیل به مقصودش ثبت کند ، به حریم خصوصی آن ها وارد شود و به واسطه رسانه های فراگیری مانند سینما و تلویزیون در معرض دید دیگران بگذارد ؟ خط قرمز ورود به حریم شخصی انسان های دیگر تا کجا کشیده شده و مستند ساز تا کجا آزادی عمل دارد ؟
در فیلمی مستند تصاویری از مامورن و مسئولان قطار می بینیم که می خواهند مانع از تصویربرداری گروه شوند و فیلم به بهانه ضبط مراحل جمع آوری امضای مسافران توسط دانشجویی که به نبودن رستوران در قطار اعتراض دارد و با دستاویز قرار دادن موضوعی ظاهرا کم اهمیت ، وقایعی را ثبت می کند که از جنبه های مختلف تفسیر پذیر هستند . در این میان همه از نقطه نظر خود حق دارند . مسافران حق دارند در طول مسافتی بسیار طولانی از امکانات رفاهی لازم مثل رستوران بهره مند باشند ، جوان دانشجو حق دارد به عنوان نماینده بقیه مسافران به جمع آوری امضا و تنظیم استشهادیه دست بزند ؛ گروه تصویربرداری هم حق دارد از این موضوع گزارشی تصویری تهیه کند ، اما از سوی دیگر ماموران قطار هم از آن جا که گروه مجوز تصویربرداری در قطار را ندارد . می خواهند از کار آن ها جلوگیری کنند . البته گروه با هر ترفندی کارش را پیش می برد و حتی چهره ماموران قطار در حال مشاجره با گروه تصویربرداری هم چند دقیقه ای در قاب تصویر قرار می گیرد . گرچه ممانعت ماموران به لحاظ اخلاقی پذیرفتنی نیست ( به خصوص وقتی یکی از آنها به جای جلوگیری از تصویر برداری ، ورقه استشهادیه جوان دانشجو را پاره می کند ! ) اما به هر حال پیش از آن که مامور باشند . ادم هایی هستند که به واسطه شغل خود مجبور به در پیش گرفتن چنین رویه ای شده اند و حداقل این حق را دارند که نخواهند تصویری از خود آن ها گرفته شود . بدیهی است اگر چهره ی آن ها به تصویر کشیده نمی شود و فیلم از تمهیدهایی مانند تصویربرداری از پشت سر آن ها بهره می گرفت ، هیچ مشکلی وجود نداشت . واضح است که رعایت حقوق دیگران و وارد نشدن به حریم ممنوعه لزوما به معنای تن دادن به محدودیت های ممیزی و پذیرش تفکر رسمی نیست . اما هر مامور و مسئولی پیش از آن که مامور یا مسئول باشد انسانی است که حرمت و کرامت نوعی او به هیچ بهانه ای نباید مخدوش شود .
در تبیین و شناخت حریم ها و محدودیت های مستند سازی ، حتی بحث بر سر اخلاقیات رایج هم نیست ، زیر اخلاقیات هر جامعه ای بر اساس صیغه های عقیدتی ، عرفی و ... جامعه تعیین می شود که ممکن است در جامعه ای دیگر بسیار متفاوت و حتی متضاد باشد . همچنین هنرمند به عنوان کسی که با پدیده های انسانی ، برخورد سطحی و منفعل نمی کند ، همواره در مواجهه با ارزش های به ظاهر پذیرفته شده قرار می گیرد.
لوییس بونوئل در فیلم بل دوژور شخصیتی خلق کرده که رفتارش در هر جامعه مثالی ضد اخلاقی و ضد ارزش تلقی می شود : زنی که به شوهر ناتوانش عشق می ورزد و او را رها نمی کند ، اما نیازهایش را با مراجعه به خانه ای مخفی برطرف می سازد ؛ یعنی خیانت روح بسیار بزرگ تر از خیانت جسم است . مفهوم انتزاعی و اخلاقی نوینی که حتی در فرهنگ غرب نیز پذیرفتنی نیست ، اما باید توجه داشت که این مفهوم در یک فیلم داستانی و در دنیای قراردادی فیلم می شود و نه در فیلمی مستند . تجسم آن که چنین مفهومی بر اساس ابژهه های معین تبیین شود ، می تواند نه تنها ضد اخلاقی بلکه ضد انسانی هم باشد .
با این اوصاف مستند ساز در برابر موضوعی مثلا اجتماعی ، در جامعه ای که همه افرادش بر اساس مناسباتی قراردادی در کنار هم زندگی می کنند ، تا کجا آزادی عمل دارد ؟ به لحاظ نظری یک مفهوم کلی می تواند راه گشا باشد : این که در هر عرصه ای آزادی تا جایی می تواند بسط یابد که عدالت پایمان نشود ، مفهومی که جامعه امروز ما در همه عرصه های زندگی اجتماعی با آن رو به روست . اما به لحاظ مصداقی ، مساله بسیار پیچیده تر و ظریف تر است . هوشیاری فیلمساز مستند چه قدر باید باشد تا هم به آتش نزدیک شود و هم دستش را نسوزاند ؟ می بینیم که علاوه بر محدودیت حرفه ای موجود در کشور ما برای مستند سازی از جوانب مختلفی مثل تهیه سرمایه ، عرضه نامناسب ، نبود تحمل پذیری و واقعیت گریزی تفکرات مرسوم مستند ساز به لحاظ انسانی و اخلاقی نیز وظیفه ای سنگین و خطیر در شیوه استفاده از ابزار خود دارد . به هرحال هر مستند سازی ممکن است گاه ناخواسته در قلمرو ممنوع قدم بگذارد . ولی همواره باید به داشته باشد که شرافت انسانی او مقدم بر اصالت کاری اوست .
رضا مجلسی ویژه فرهنگ و هنر بهمن ماه 1394 شماره 3989

هیچ نظری موجود نیست: