درود به همه دوستان
من كماكان به علت پاره اي از مشكلات نيستم.
اين از دستم در رفت شرمنده
نویسندهی آمریکائی، ارنست همینگوی در طول زندگیاش وانمود میکرد که یک مرد زنباره و محبوبِ زنهاست. اما پروژهای
زیر عنوان ِ «نامههای هِم» ( Hem Letters ) ثابت میکند که همینگوی تمایلات همجنسگرایانه داشته و فقط در نامههای کاملاً خصوصیاش چهرهی واقعیاش را نشان میداده است.
جلوهی بیرونی زندگی همینگوی جنجالی و ماجراجویانه است. دربارهی ماجراهای زندگی او بیش از دویست عنوان کتاب نوشته شده و این ماجراها برای بسیاری از خوانندگان در سراسر جهان حتی جالبتر از آثار داستانی این نویسندهی پرآوازهی آمریکایی است. همینگوی موفق شد در طول زندگیاش از خود یک اسطوره بسازد: اسطورهی یک مرد تمامعیار که به بوکس، گاوبازی و شکار و زن علاقه دارد.
بسیاری از زندگینامههایی که دربارهی همینگوی نوشته و منتشر شده است، ممکن است به زودی اعتبارشان را از دست بدهند یا فرازهایی از آنها میبایست یک بار دیگر نوشته یا تصحیح شوند. پروژهای زیر عنوان «نامههای هم» اسطورهای را که همینگوی و همینگویپژوهان از او ساخته و پرداخته بودند، از اساس دگرگون میکند.
همینگوی تا سال ۱۹۶۱ که خودکشی کرد هزاران نامه نوشته است. از میان این نامهها، نزدیک به هفت هزار نامه را همینگویپژوهان گرد آورده و تفسیر کردهاند و قرار است که اکنون به شکل مجموعهای ویژه از کتب دانشگاهی و پژوهشی منتشر شوند. نخستین جلد از این مجموعهی عظیم تا پایان سال جاری مسیحی منتشر خواهد شد.
این کتاب نامههایی را که همینگوی تا سال ۱۹۲۱ میلادی نوشته در برخواهد داشت. بیش از ده تن از سرشناسترین همینگویپژوهان آمریکایی در این پروژه شرکت دارند. آنها در نظر دارند که در طی ده سال کلیهی نامههای همینگوی را گرد آوررند و با شرح و تفسیر در این مجموعهی عظیم منتشر کنند.
همینگوی به نوشتن نامه علاقهی زیادی داشته و متأسفانه از نامههایی که به اشخاص مینوشته رونوشتی در دست نیست. او پس از مرگ وصیت کرد که این نامهها هرگز منتشر نشوند. برخی از نامههای او نابود شده و برخی مفقود گشته است.
یکی از چالشهای مهم پروژهی «نامههای هم» گردآوری این نامهها از سراسر جهان است. در آرشیو دانشگاه جان اف کندی نزدیک به ۲۵۰۰ نامه از همینگوی موجود است. صدها نامهی دیگر در آرشیو دانشگاهها و مراکز پژوهشی آمریکا به طور پراکنده فهرست شده و نگهداری میشود.
با وجود آنکه همهی این نامهها گردآوری نشده و برخی از نامهها هم نابود شده یا در آتشسوزی از بین رفته است، از نامههای موجود چنین برمیآید که آثار همینگوی را باید به گونهای دیگر قرائت کرد. بیش از هر چیز تصویری که او از مردانگیاش به دست میدهد، مخدوش است و با واقعیت همخوان نیست.
پدر همینگوی، پزشکی به نام دکتر کلارنس ادوارد همینگوی یک مرد ضعیف و شکننده بود و در منزل وظایف یک زن خانهدار را به عهده داشت. مادر همینگوی برعکس یک زن مقتدر بود و آرزو داشت که پسرش دختری میبود. برای همین در کودکی لباسهای دخترانه به او میپوشاند و مثل دختربچهها موهای بلند و افشان داشت. بعدها همینگوی تلاش کرد مردانگیاش را با افراط در مشروبخواری، ماجراجوییهای خطرناک و شرکت در جنگ و زنبارگی به نمایش بگذارد.
همینگوی در جوانی با شخصی رفاقت داشت به نام بیل اسمیث. آنها با هم به ماهیگیری میرفتند و دوستانی یکدل و صمیمی بودند. نامههای همینگوی به بیل اسمیث از سویههای همجنسگرایانه برخوردار است و از عشق او به بیل نشان دارد. از نامههای همینگوی چنین برمیآید که او در مجموع از معاشرت با مردان بیشتر لذت میبرد تا نشست و برخاست با زنان.
نامههایی که همینگوی در جوانی با یک افسر ارتش آمریکا رد و بدل کرده است، از هر نظر تمایلات همجنسگرایانهی او را افشاء میکند. در سال ۱۹۱۸ این افسر ارتش فرماندهی واحد صلیب سرخی بود که همینگوی در آن خدمت میکرد.
همینگوی در شمال ایتالیا مجروح شد و وقتی که در بیمارستان صحرایی بستری بود به پرستاری به نام اگنس دل باخت. از نامههای او پیداست که در این دوره او دل در گروی دو عشق داشت: از یک سو دلباختهی اگنس بود و از سوی دیگر عاشق جیمز، فرماندهاش بود. این فرمانده از او دعوت کرده بود که به عنوان منشیاش به مدت یک سال در نزد او در تائورمینا زندگی کند و کلیهی مخارج همینگوی را به عهده گرفته بود. اگنس که هفت سال از همینگوی مسنتر بود، بعدها اعلام کرد که اگر در آن زمان به عشق همینگوی پاسخ مثبت داده بود، تنها به این دلیل بود که میخواست او را از «انحراف» اخلاقی نجات دهد.
با این حال در سال ۱۹۱۸ همینگوی کریسمس را در نزد این افسر ارتش گذراند. تائورمینا در آن زمان شهر همجنسگرایان به شمار میآمد. سال بعد که اگنس به همینگوی نامه داد و اعلام کرد که نمیخواهد با او ازدواج کند، همینگوی به جیمز نامه نوشت و گفت فقط به خاطر اگنس بوده که از رابطه با او چشم پوشیده. او در این نامه ازین بابت بسیار متأسف است.
همینگوی در سال ۱۹۲۱ با نخستین همسرش، هدلی به پاریس سفر کرد. تا زمانی که در آمریکا بود، همجنسگرایان را به شدت مسخره میکرد و به این شکل اخلالی را که ظاهراً در هویتیابی جنسیاش وجود داشت، از نظر پنهان میداشت. اما در پاریس، آن هم در فضایی که هنرمندان آزاداندیش در آن رفت و آمد داشتند، همجنسگرایی یک امر پذیرفته شده و طبیعی بود. در نامههای همینگوی از این دوره نشانی از تمسخر و ریشخند همجنسگرایان یافت نمیشود.
بسیاری از نامههای همینگوی نابود شدهاند. اگنس فن کروفسکی، پرستار آلمانیتباری که همینگوی در جوانی عاشق او بود، نامههای همینگوی را سوزانده است. فقط نامههایی که او به همینگوی نوشته در دسترس قرار دارد و تاکنون چندین بار هم منتشر شده است.
والری همینگوی، آخرین همسر همینگوی و منشی او و پسر او گرگوری از مخالفان سرسخت انتشار نامههای خصوصی همینگوی در پروژه ی «نامههای هم» هستند. آنها به وصیت نامهی همینگوی اشاره میکنند و به اینکه همینگوی صراحتاً اعلام کرده بود که مایل نیست پس از مرگ نامههایش منتشر گردد.
در عصر اینترنت که فرهنگ نامهنگاری در حال از بین رفتن است، بعید به نظر میرسد که چنین اسنادی از کسی به جای بماند. اما شاید در عصر حاضر شاهد ظهور نویسندگانی در حد همینگوی هم نباشیم. در هر حال هرگونه داوری نسبت به همجنسگرایی همینگوی تنها پس از انتشار کامل نامههای او امکانپذیر است. این داوری فقط از نظر تصحیح اسطورهی مردانگی همینگوی و تفاهم بیشتر با همجنسگرایان میتواند اهمیت داشته باشد.