۱۳۸۸/۰۸/۰۹

زن در عرصه تئاتر گيلان

درود بر مهربان ياران
اين نوشتار را بر اساس يك جريان جالب كه نمي تونم براتون بگم نوشتم و قراره در روزنامه های محلي خزر و گلچين روز چاپ مي شه!
هر كي دوست داره بدونه اين جريان جالب چيه يه ايميل بده يا كامنت بزاره خصوصي براش بگم.
يكي از رفيق هاي جون جوني من به نام "شهرام بيطار" (ره) خوشبختانه الان در بستر بيماري و فوت
( هوايي كه از دو لب غنچه شده خارج مي شود) افتاده . به اميد خدا اگر يه زماني حالش خوب شد قراره بيفته به جون وبلاگ من و وبلاگ من هم شبيه وبلاگ متمدن ها ( شما بخوانيد آدميزاد ها) بشه. پس به زودي بازي از نو شروع مي شه:
آخ لينك هام گم شدند
واي چرا نمي شه اين ها رو سرو سامون داد.
.....
....
....
اما حيفه جريان چطور نوشته شدن اين متن رو ندونيد. يه جوري به گروگان گيري و سيزده آبان هم مربوط مي شه.
منتها من نقش آمريكا رو داشتم اين وسط
قربون شما
سروش عليزاده
رشت
زن در عرصه تئاتر گیلان
در دنیای امروز ، که اطلاعات و ارتباطات جايگاه ويژه اي دارند و تسهيل كننده نياز هاي علمي و فني بشر در زندگی روز مره هستند ؛ هنوز هم تبعیض ها و محجوریت هایی جوامع جهان سوم را از بابت دسترسي آزاد به پاره اي منابع و همچنين معرفي يك قشر به ساير جوامع رنج می دهد . ازجمله در کشور ما ایران که مابین جامعه سنتی و پیشاسرمایه داری دست پا می زند و به نوعی این موفقیت در سازش بین سنتی که از دین مایه می گذارد و مدرنیته ایجاد نشده ، بیشتر نمود پیدا می کند.
مقوله هنر هم که وااسفا دارد و هرکس به ظن خود یارش می شود و بی هیچ سواد خاصی در این زمینه پا به عرصه مدیریتی و خط مشی دادن به قشری می شود که فقط قلب خود را در کف دست دارد و از کار و نان و آسودگی می گذرد و رنج زندگی را بر خود و خانواده تحمیل می کند و با دغدغه تعالی دادن فرهنگ پا به عرصه هنر می گذارد .
از هنر هایی که به طور مستقیم هم با قشر حاکمیت و هم با مردم در تماس و تعامل است هنر تئاتر است. تئاتر دشواری های خاص خود را دارد و این قلم فصد دارد نگاهی از بیرون به مقوله قشر خاصی از جامعه تئاتر یعنی زنان تئاتری داشته باشد که رنج مضاعفی را تحمل کرده و می کنند.
هر چه که سختی بر هنرمندان در کشوری مانند ایران زیاد است این مقوله در شهرستان ها نمود بیشتری دارد. جدا از مشکلات مالی و دغدغه های روز مره این رشته هنری بزرگترین معظل شهرستان ها ندیده شدن و نادیده انگاشته شدن است . و این رنج چندان مضاعف می شود که شهرستانی هم باشی و سنت مرد سالار بیشتر از مدرنیته در بطن جامعه ات ریشه دوانده باشد.
اما استثنایی در میان تمام استان های کشور هم وجود داشته و دارد و آن استان گیلان و شهر رشت است. سابقه تئاتر و بازیگری و حضور زنان به شکل مدرن و امروزی آن در گیلان حتی از تهران هم جلو است اما به علت معضلاتی که ذکر شد و شاید ادامه دادنش در این مقال نمی گنجد به چشم نمی آید. منابع اطلاعاتي هم بسیار محدود است و اسناد هم در این زمینه در جاهایی وجود دارد که بسیاری از محققان یا از دسترسی به آن محرومند و یا علاقه ای ندارند از هفت خوان بوروکراسی و گاه تنگ نظری همان قشری که در بالا از آن ها ذکر شد بگذرند و با نخوردن شیر شتر ، دیدار عرب را هم به جان نمی خرند.
از دیگر معضلاتی که به دید این قلم در نادیده انگاشتن نقش زنان در این عرصه وجود دارد کم کاری قشر زن در تحقیق است که خوشبختانه نسل امروز بسیار فرهیخته و باسواد نسبت به گذشته شده است و مجال بیشتری برای ایفای نقش اجتماعی و فرهنگی خود دارد اما شوربختانه نسبت به گذشته خود کم کار تر و بی اعتناتر است که آن هم دلایل خاص خود را دارد و بايد در مقالی دیگر بررسی شود.
البته در طول تاریخ همیشه قلم در دست جنس مخالف زن بوده که هميشه نگاهی از روی مالکیت به زن داشته و دارد .
مادر من ، خواهر من ، همسر من و هیچ گاه نقش زن ،مجرد از مالکیت مرد بر او نگاشته و ثبت نشده است و جای گلایه دارد از زن متجدد امروز ، قشری که این روز ها باید بیشتر بنویسند و حق خود و گذشتگانشان را هم مطالبه نمایند.
پس از مدتی جستجو در باب پیدا کردن مرجعی در باره نقش زنان پیشتاز تئاتری گیلان و شهر رشت که در کشور اولین کسانی بودند که پا به صحنه و سن تئاتر گذاشتند و به جامعه مرد سالار خود براي تغيير انديشه پروتست کردند و با شجاعت راه ورود به این عرصه را بر آیندگان خود هم گشودند به نا امیدی رسیده بودم که کتابی را به نام زن در عرصه تئاتر گیلان از آغاز تا امروز -نشر دهسرا - را در کتاب فروشی یافتم که خوشبختانه تحقیق و تالیف آن بر عهده "علیرضا پارسی" عزیز بوده که خود از کارگردانان و بازیگران قدیمی تئاتر است و آن چه پارسی را برای من عزیز تر و این کتاب را قابل اعتماد می کند این است که ایشان دست به قلم هستند و تالیفات و نمایشنامه های بسیاری را در عین سادگی و روانی اما سلیس محکم به جامعه تئاتری معرفی کرده اند و راست گفته اند كه آن که دست بر آتش برده است بهتر سوزش و درد آن که دستش هم اکنون در آتش است را درک می کند.
به حق این کتاب را می توان به عنوان مرجعی برای پژوهندگان در عرصه تئاتر و کتابی واجب برای خواندن برای تمام زنان تئاتری استان گیلان و سایر قشر زنان جامعه دانست که با پی بردن به گذشته تاریخی و چگونگی ورود پر مشقت زنان به عرصه تئاتر این تفکر مثبت در آن ها ایجاد شود که برای در خواست مطالبات خود از جامعه سنتی مرد سالار بیشتر تلاش نمایند. زنانی که خیلی هاشان اکنون در این دیار باقی نیستند و آن عده محدود هم که زنده اند غبار فراموشی بدتر از مرگ آن ها را به انزوا و گوشه گیری کشانده است.
این کتاب با مقدمه ای که" فریدون نوزاد" ، فرهیخته و اندیشمند و پژوهشگر گیلانی که خود نمایشنامه نویس ،بازیگر و کارگردان و یکی از بنیانگذاران تئاتر نو گیلان هم می باشند شروع می شود. نوزاد در قسمتی از مقدمه خود در باب این کتاب نوشته است :
تحقیق و نوشتن کتاب ( زن در عرصه تئاتر گیلان ) گامی ضروری ، مطمئن و استوار در شناساندن قشری شایسته و سزاوار احترام است به ویژه فهرستی از هنرنمایی های آن ها هم به دست داده اید و پژوهندگان می توانند با بررسی این فهرست به تجزیه و تحلیل کار هنرمندان بنشینند و باور دارم این کتاب برای همیشه می تواند مرجعی مطرح و راهنما یی صادق برای پژوهندگان بماند و خرسندم چنین کار ارزشمندی نخستین بار در گیلان ما توسط شما – علیرضا پارسی – صورت گرفته و قطعا نمونه ای برای دیگر استان ها خواهد بود.
فصل اول این کتاب مروری دارد بر پیدایش تئاتر در ایران که به خوبی به تاریخچه و چگونگی شکل گرفتن تئاتر نو و جدا شدنش از تنها شیوه سنتی نمایش در ایران یعنی تعزیه می پردازد که به نوبه خود بسیار آموزنده است و در بخشی دیگر از همین فصل به قافله سالاری گیلان در این عرصه اشاره دارد و به بررسی گروهای اولیه تئاتری شکل گرفته در گیلان و چگونگی ورود این هنر به گیلان اشاره دارد.و نگاهی هم در همین فصل به حضور زنان در عرصه تئاتر ایران دارد.
اما در فصل دوم این کتاب مولف نگاهی دقیق و ریز بینانه به زنان در صحنه تئاتر گیلان دارد و در دو بخش دیگر یک جامعه آماری از زنان تئاتری گیلان از آغاز تا سال 57 و حضور زنان از بعد سال 57 تا به امروز ارایه می دهد. که البته این قلم چندان موافق ارايه این شیوه آماری بعد از انقلاب را در چنین کتاب وزینی ندارد و همان قدر که بررسی و مرور زنان گیلانی فعال و موثر در عرصه تئاتر قبل از انقلاب جذاب و شیرین وموفق عمل کرده است بررسی زنان گیلانی تئاتری بعد از انقلاب که مخاطب حرفه ای تئاتر بسیاری از آن ها را می شناسند با یک جامعه آماری کمی رو به رو می شود و به نوعي سرخورده مي شود و این سووال در ذهنش شکل می گیرد که آیا هیچ نگاه کیفی به این جامعه آماری نشده است و از آن جهت که نویسنده در این قسمت وسواس به خرج نداده است ؛ تو گویی هر کس به صرف زن بودن و ارایه یک قطعه عکس می توانسته در این جامعه آماری قرار بگیرد و بسیاری از این اشخاص پیشکش از تاثیر گذار بودنشان در عرصه تئاتر بعد از انقلاب گیلان ، حتی سابقه چندانی هم در این عرصه ندارند و این می تواند بزرگترین ضربه به بازیگر نو پایی باشد که به یک باره خود را در ردیف پیشکسوت ها و خاک صحنه خورده های این عرصه می بیند و توهم بازیگر خوب بودن پیدا می کند و از رشد باز می ماند و این لیست به دلیل جمع اوری غیر تخصصی اش می تواند سبب دلخوری بسیاری هم باشد که اسم و عکس شان از قلم افتاده است! به نظر این قلم که یک مرد هم هست دفاع از زن تئاتری به این شکل غلط است و سبب می شود که عده ای غوره نشده مویز شوند.
اما فصل سوم و چهارم این کتاب حال و هوایی دیگر دارد و غوغایی به پا می کند که اگر دو فصل اول این کتاب هم نبود همین دو فصل سوم و چهارم کفایت می کرد برای سیراب کردن قشری که دنبال پژوهش و آگاهی هستند.
در این فصل زنان فرهیخته تئاتر گیلان دست چین شده اند و هم چنین به گروه ها و جمعیت های فعال و تاثیر گذار زنان در این عرصه به صورت تخصصی پرداخته می شود.
فصل سوم با معرفی شیرزنی به نام" فاطمه نشوری" که اولین زن مسلمان و ایرانی در عرصه تئاتر گیلان بوده می پردازد – با این توضیح که ورود زن مسلمان به عرصه تئاتر زمانی گناهی نا بخشودنی محسوب می شد. زمانی که ... – در این میان به نام هایی مانند "منیره آخودنیا" – منیره تسلیمی – زنده یاد" فرخ لقا پوررسول" (هوشمند) ، "حمیده خیر آبادی" ، " فریده دریامج" و بسیاری دیگر که توصیه می کنم در کتاب بخوانید می پردازد و با ارایه مصاحبه هایی با آنان و پرداخت به زندگی تئاتری آنان دریچه ای به سوی شناخت نامه بسیاری از بازیگران زن گیلانی می گشاید.
در همین فصل "علیرضا پارسی" به معرفی جمعیت" معارف پژوهان نسوان" و مجمع" پیک سعادت نسوان" می پردازد که در نوع خود قابل تقدیر است و یادی از هنرمندان گمنامی می کند که متاسفانه مولف جز به قطعه عکسی قدیمی از ایشان و یا فقط نامی از ایشان دسترسی نداشته است و بسیاری از ایشان در قید حیات نیستند و هنوز راهی برای دست یابی به منبع موثق تر در باره رزومه هنری شان وجود ندارد.
در فصل چهارم این کتاب مولف به ارایه آرشیو آلبوم عکسی می پردازد از زنان بازیگر گیلانی بر روی صحنه که در جای خود بسیار جالب است. و گنجینه ای که در بخش پایانی ارایه می شود تصویر هایی از پوستر های تئاتر های برگزار شده در گیلان است. پوستر هایی که در قدیم با طراحی ها و ظرافت های خاص طراحی شده و بسیار می تواند جویندگان معرفت را با چگونگی طرز فکر و اندیشه آداب وسنن تئاتری های آ ن دوره آشنا سازد و در مقایسه با پوستر های امروزی که متاسفانه فاقد جنبه های هنری و تبلیغی و ... در مقایسه با پوستر های قدیمی هستند که به تنهایی برای خود یک اثر هنری و سندی ماندگار در تاریخ تئاتر ایران محسوب مي شوند و تلنگری بر این اندیشه که چرا تئاتر در دوره معاصر از تئاتر قدیم عقب افتاده است.چه از لحاظ بازی ها و مهمتر از همه استقبال تماشاگر که مقایسه این دو دوره و نگاهی آسیب شناسانه به این موضوع مجالی دیگر می طلبد و نگاهی متفاوت تر و موشکافانه تر.
امید است این کتاب تلنگری باشد برای حرکت زنان جامعه تئاتری گیلان که خود هم تلاش بیشتری در پررنگ شدن و رفع تبعیض ها از زن بازیگر گیلانی بر دارند. و استقبال بیشتر این کتاب سبب ایجاد انگیزه بیشتر برای مولف و محقق این کتاب علیرضا پارسی باشد در ارایه تحقیق های گام هایی بلند تر در پژوهش و نوشتار .
«سروش علیزاده»

۶ نظر:

آیسان گفت...

با سلام
به نظر من یکی از دلایلی که حضور زن ها و حتی شاید بشه گفت مرد ها در عرصه تئاتر کم شده اینه که عشق معروفیت و خود نمایی، همه رو کور کرده و رقابت فقط برای حضور در سینما معنی میده و دیگه جایی واسه علاقه و درون نگری باقی نذاشته،ولی خیلی دوست داشتم این کتابو میخوندم حیف که مشغله هام زیاد شده.

فرهنگ گفت...

سلام آقاي عليزاده عزيز. چي شد تغيير رويه داديد؟
مگر قرار نبود داستان من را جهت نقد بگذاريد؟

Unknown گفت...

فرهنگ عزيز
داستان شما و خانم پورجوادي حتمن چاپ مي شود

نویسنده مهمان گفت...

حاجی ردیفی؟ حالت خوبه؟ ختم به خیر شد؟

آیسان گفت...

سلام
خوبه بالاخره اقای بیطار از بستر بیماری بیرون اومدن و قالبتونو درست کردن، الحمدلله

آمد گفت...

چند وقت پیش کتاب خاطرات مرتضی احمدی رو می خوندم که او هم از همدوره ای های خود نوشته بود .تاریخ مصور .نوشته شما هم تاریخیست که باید نگاشته شود تا فرهنگ هر بخشی از ایران پایدار بماند.