هر چه که سختی بر هنرمندان در کشوری مانند ایران زیاد است این مقوله در شهرستان ها نمود بیشتری دارد. جدا از مشکلات مالی و دغدغه های روز مره این رشته هنری بزرگترین معظل شهرستان ها ندیده شدن و نادیده انگاشته شدن است . و این رنج چندان مضاعف می شود که شهرستانی هم باشی و سنت مرد سالار بیشتر از مدرنیته در بطن جامعه ات ریشه دوانده باشد.
البته در طول تاریخ همیشه قلم در دست جنس مخالف زن بوده که هميشه نگاهی از روی مالکیت به زن داشته و دارد .
به حق این کتاب را می توان به عنوان مرجعی برای پژوهندگان در عرصه تئاتر و کتابی واجب برای خواندن برای تمام زنان تئاتری استان گیلان و سایر قشر زنان جامعه دانست که با پی بردن به گذشته تاریخی و چگونگی ورود پر مشقت زنان به عرصه تئاتر این تفکر مثبت در آن ها ایجاد شود که برای در خواست مطالبات خود از جامعه سنتی مرد سالار بیشتر تلاش نمایند. زنانی که خیلی هاشان اکنون در این دیار باقی نیستند و آن عده محدود هم که زنده اند غبار فراموشی بدتر از مرگ آن ها را به انزوا و گوشه گیری کشانده است.
فصل اول این کتاب مروری دارد بر پیدایش تئاتر در ایران که به خوبی به تاریخچه و چگونگی شکل گرفتن تئاتر نو و جدا شدنش از تنها شیوه سنتی نمایش در ایران یعنی تعزیه می پردازد که به نوبه خود بسیار آموزنده است و در بخشی دیگر از همین فصل به قافله سالاری گیلان در این عرصه اشاره دارد و به بررسی گروهای اولیه تئاتری شکل گرفته در گیلان و چگونگی ورود این هنر به گیلان اشاره دارد.و نگاهی هم در همین فصل به حضور زنان در عرصه تئاتر ایران دارد.
در این فصل زنان فرهیخته تئاتر گیلان دست چین شده اند و هم چنین به گروه ها و جمعیت های فعال و تاثیر گذار زنان در این عرصه به صورت تخصصی پرداخته می شود.
در همین فصل "علیرضا پارسی" به معرفی جمعیت" معارف پژوهان نسوان" و مجمع" پیک سعادت نسوان" می پردازد که در نوع خود قابل تقدیر است و یادی از هنرمندان گمنامی می کند که متاسفانه مولف جز به قطعه عکسی قدیمی از ایشان و یا فقط نامی از ایشان دسترسی نداشته است و بسیاری از ایشان در قید حیات نیستند و هنوز راهی برای دست یابی به منبع موثق تر در باره رزومه هنری شان وجود ندارد.
«سروش علیزاده»