۱۳۹۳/۱۱/۲۸

به مناسبت تولد صادق هدایت

صد و دوازده ساله شدی و هنوز ...
وقتی معلم دینی و قرآن زنگ زد و پدرم آمد مدرسه،کتاب سگ ولگرد را جلوی پدرم تکان داد که حاجی این چه کتابی است پسرتان می خواند؟! پدرم گفته بود از کتاب فروشی مجاز خریده و به شما ربطی ندارد. پدرم وقتی می آمد مدرسه پشتم را خالی نمی کرد. برایش فرقی هم نداشت که مقصر بودم یا نه. می دانست جسور تر از این حرف ها هستم که زیر بار حرف کسی بروم. همیشه می گفت به این آقا احترام بگذار اما زیاد به حرف این جماعت معلم ریشو توجه نکن.اما نمی دانست هفته قبل همان معلم دینی و قرآن در کلاس پرورشی یک ساعت از صادق هدایت برای ما گفته بود. کسی که اسمش را تا قبل از آن نشنیده بودم و اگر شنیده بودم نمی دانستم کیست. گفته بود هرکس کتابش را بخواند خودکشی می کند و یا دیوانه می شود و مزخرفاتی الی ماشالله که در آن زمان برایم بسیار جذاب و ترسناک بود. توی آن سن همه فکر می کنند معلم ها دانا ترین آدم های روی زمینند.معلم های پرورشی هم که از هر ترفندی برای جذب و زدن مخ شاگرد هایشان بهره می بردند.از حرف های سکسی در مورد حوری های سکسی و جذاب ،برای بچه های تازه بلوغ شده تا ترساندن و ساختن خدایی که برای هر مساله ای مجازات های پایان ناپذیری دارد. من از آن معلم هم محلی مان که هرروز می بینمش ممنونم. کنجکاویم را تحریک کرد تا یکی یکی کتاب هایت را از کتاب فروشی بدر بخرم آقای صادق هدایت عزیز
حالا تقریبا من همه کتاب های تو را خوانده ام و امروز معلم پرورشی و امثال او را درک می کنم که چرا تا این حد باید با تو دشمن باشند. معترفم که تو همین حالا صد و دوازده سال از همه نویسندگان ایران جلو تری بی اغراق.
تو هم مثل همه ما کودکی و جوانی داشتی، شاید پیاز را هم مشت می زدی و ... عزیز دلم باید بگویم شکست صورت و سیرت فرم و زبان و اسطوره در بوف کور ماندگارت نکرد.این عصیان و سر ناسازگارت با جهل و خرافه بود که تو را ماندگار ترین نویسنده ایران زمین کرده است.
بیست و هشت بهمن تولدت بود و اینترنت من سرعت نداشت تا زود تر عکس هایت را آپلود کنم و تبریک بنویسم مرا ببخش آقای صادق خان هدایت
تولدت مبارک عزیز دلم

«سروش علیزاده»


هیچ نظری موجود نیست: