۱۳۸۹/۰۷/۱۵

نوبل ادبي به ماريو بارگاس يوسا رسيد

کمیته‌ی نوبل در استکهلم اعلام کرد که نوبل ادبی ۲۰۱۰ به نویسنده‌ی سرشناس پرویی، ماریو وارگاس یوسا تعلق می‌گیرد. نوبل ادبی به عنوان مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی جهان از سال ۱۹۰۱ به نویسندگان اهدا می‌شود. آلفرد نوبل، بنیانگذار جایزه‌ی نوبل در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: «نوبل ادبی باید به نویسنده‌ای اهدا شود که در ادبیات به بهترین وجهی به آرمان‌های انسانی پرداخته باشد.»
جایزه‌ی ادبی نوبل به ارزش ده میلیون کرون هر سال در سالروز درگذشت آلفرد نوبل اهدا می‌شود. در سال ۲۰۰۹ هرتا مولر، نویسنده‌ی آلمانی رومانی‌تبار موفق به دریافت نوبل ادبی شد. امسال برخلاف انتظار همگان ماریو وارگاس یوسا مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی جهان را از آن خود کرد.
ماریو وارگاس یوسا، یک نویسنده‌ی سیاسی است که در رمان‌هایش نظام‌های سرکوبگر، غیردموکراتیک و نژادپرستانه را به چالش می‌کشد. آثار یوسا در سال‌های دهه‌ی شصت از نمونه‌های متعالی «رمان مطلق» و در دهه‌ی هفتاد از بهترین نمونه‌های ادبیات اروتیک در جهان به‌شمار می‌آید. خواهش تن و روابط عاشقانه به بهترین وجهی در آثار او با زبانی شاعرانه اما بی‌پروا بیانی ادبی می‌یابد.
یوسا در ۱۹۳۶ در پرو متولد شده و از نظر جهت‌گیری سیاسی و حزبی به محافظه‌کاران لیبرال نزدیک است.

Mario Vargas Llosa
بسیاری از رمان‌های یوسا در پرو اتفاق می‌افتد. او در آثارش به موضوعات اجتماعی و سیاسی می‌پردازد و از دیکتاتوری‌های نظامی و حکومت‌های چپ‌گرا و سوسیالیستی که در پی محدود ساختن آزادی‌های مدنی هستند انتقاد می‌کند. رمان‌های سردسته‌ها، سال‌های سگی، گفتگو در کاتدرال، جنگ آخرالزمان، مرگ در آند، سور بز و چه کسی پالومینو مولرو را کشت از آثار وارگاس یوساست که به زبان فارسی ترجمه شده است.
یوسا از مدافعان سرسخت حقوق بشر و آزادی‌های مدنی است. او در انواع ادبی، رمان‌ اجتماعی و سیاسی، داستان‌های جنائی، تریلرهای سیاسی و رمان تاریخی و نمایش‌نامه‌های کمدی و تراژدی طبع‌آزمایی کرده و آثار ماندگاری پدید آورده است. منتقدان اعتقاد دارند که بسیاری از آثار یوسا از تجربه‌ و زندگی شخصی او نشان دارند.
یوسا از همان نخستین آثاری که پدید آورد، از آزادی و حرمت انسان در برابر ساختارهای اقتدارگرا دفاع کرد. در رمان «سردسته‌ها» Los jefes که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد، یوسا به روابط گروهی از دانش‌آموزان مدرسه‌ی نظام می‌پردازد که تحت رهبری شخصی که به او لقب «ببر» داده‌اند رهبری مدرسه را به دست می‌گیرند و در مناسباتی فاشیستی و اقتدارگرا، آزادی‌های فردی دیگران را سلب می‌کنند و به تدریج به خشونت و حتی قتل روی می‌آورند.
یکی از همکلاسی‌هاشان را که سئوالات امتحانی را سرقت کرده است به قتل می‌رسانند و کسانی که مایل‌اند حقیقت این ماجرا را آشکار کنند، چنان تحت فشار قرار می‌‌گیرند که آنها هم سرانجام در برابر این جنایت سکوت می‌کنند. یوسا با انتشار این رمان به یک نویسنده‌ی مطرح تبدیل شد.
یوسا در سال‌های دهه‌ی شصت در نقد ادبی نظریه‌ی«رمان مطلق» novela total را آورد. او اعتقاد داشت که رمان می‌بایست بازآفرینی بی‌چون و چرای واقعیت باشد. به نظر او «جنگ و صلح» تولستوی و «کوه جادو» نوشته‌ی توماس من نمونه‌های کاملی از «رمان مطلق» بودند؛ آثاری که در آنها واقعیت در همه‌ی لایه‌های درهم‌تنیده و پیچیده‌اش بازآفرینی شده بود و تصویر کاملی از جامعه ارائه می‌کرد. یوسا از بین نویسندگان آمریکای لاتین فقط خوزه ماریا آرگوداس را قبول داشت. او اعتقاد داشت که آثار مارگوداس هم از قلمرو «رمان مطلق» می‌آیند.
منتقدان اعتقاد دارند که رمان «خانه‌ی سبز» La casa verde که در سال ۱۹۶۷ معتبرترین جایزه‌ی ادبی در آمریکای لاتین را از آن خود کرد، مهم‌ترین و پیچیده‌ترین اثر یوسا و شاهکار اوست. در این رمان پنج حادثه که به ظاهر به هم چندان مرتبط نیستند اما در نقاطی با هم تلاقی می‌کنند، سرانجام به هم می‌پیوندند و یک مجموعه‌ی یکدست را می‌سازند.
در این اثر که از سال‌های دهه‌ی نخست قرن بیستم آغاز می‌شود و تا سال‌های دهه‌ی شصت میلادی ادامه می‌یابد، قبایل بدوی جنگل‌های آمازون، ساکنان یک روستای ساحلی که مبلغان مسیحی در آنجا فعالیت می‌کنند و اهالی یک شهر کوچک و همچنین ماجراهایی که در یک فاحشه‌خانه به‌نام «خانه‌ی سبز» اتفاق می‌افتد، در کشاکش داستانی با یکدیگر، در هم گره می‌خورند و تاریخ تمدن آمریکای لاتین در قرن بیستم را به نمایش می‌گذارند.
یوسا از سال ۱۹۷۳ به بعد در نظریه‌ی «رمان مطلق» تجدید نظر کرد و از این تاریخ که نقطه‌عطفی در آفرینش ادبی او به‌شمار می‌آید، آثاری ساده‌تر و عامه‌پسندتر پدید آورد. یوسا در رمان‌هایی مانند «خاله جولیا و معشوقه‌اش» با طنز استادانه‌ای به سکسوالیته و اروتیسم می‌پردازد. اما در دهه‌ی هشتاد میلادی مجدداً به موضوعات سیاسی و اجتماعی روی می‌آورد. در این دوره به رسانه‌ها و چگونگی اطلاع‌رسانی و تفاوت‌هایی که بین گزارش عینی و ذهنی وجود دارد و همچنین به احتمال تحریف واقعیت در گزارش‌های مطبوعاتی علاقمند می‌شود.
در رمان «جنگ در پایان جهان»، دولت و رسانه‌ها با هم همدست می‌شوند و با یک سکت مذهبی که امنیت کشور را به خطر انداخته مبارزه می‌کنند. به این بهانه یوسا نشان می‌دهد که رسانه‌ها در دنیای آزاد چگونه می‌توانند واقعیت‌ها را اگر بخواهند تحریف کنند. یوسا چندین عنوان رمان جنائی و سرگرم‌کننده هم نوشته و منتشر کرده است.
با وجود آنکه در شش سال گذشته نوبل ادبی به‌طور پیاپی به نویسندگان اروپایی اهداء شده بود، امسال رقابت اصلی بر سر تصاحب مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی جهان بین آمریکا و آفریقا جریان داشت. از قاره‌ی آمریکا کورمک مک‌کارتی که رمان «جاده»، از مهم‌ترین آثار او به فارسی ترجمه شده در این رقابت همراه با نیفی وا نیونگوئه نویسنده‌ی کنیایی شرکت داشت. اما سرانجام نوبل ادبی به ماریو وارگاس یوسا، از مهم‌ترین نویسندگان آمریکای جنوبی رسید.

۹ نظر:

شازده کوچولو گفت...

سری به ما بزنید

farzin karegar گفت...

درود
من رمانهاي بارگاس يوسا رو خيلي دوست دارم
ممنون بابت اطلاع رساني

دمادم گفت...

آقای علیزاده عزیز
برنده شدن یوسا را به شما، خودم، تمام کسانی که کتابهایش را خوانده اند و می دانند چرا باید یوسا جایزه را می گرفت. به تما مردم سرزمین هایی که دردهای راویان یوسا برایشان آشناست. به آن ها که برای ادبیات رسالتی جهانی قائلند و زبانی همه جهانی. به دوست داران زیبایی و هنر. به کسانی که رنج روایت را می دانند ، تبریک می گویم که غول عصر ما با هزار توی روایت هایش نوبل را به زانو دراورد.
سپاس ازین متن کامل شما

قاصدك گفت...

موفق باشيد

بهروز گفت...

سلام سروش جان
دل تنگیم آقا کجایی نیستی
آنلای نشدی بخبر بیایم
وبلاگت هم که کماکان قشنگه

كلافه گفت...

خيلي مخلصيم دادا

وحيد حسيني گفت...

درود
سروش عزيز؛ وقتي نوشتيم:"ورود براي دوست‌داران ادبيات -رها از هر باور و گرايشي- آزاد مي‌باشد." يعني اين كه حساب سياست كثيف را از ادبيات جدا كرده ايم. مهمان ما فرهاد جعفري داستان نويس است]؛ همين.

Unknown گفت...

وحید جان خداوند شما و ایشان را راب رای همدیگر حفظ کند چه ربطی به سیاست دارد. اقای جعفری یک نویسنده مردمی !!! است و اصلن هم رمانش یک رمان بازاری نیست. ماست سیاه است. زمین به دور خورشید نمی گردد.دیگه چی بگم؟

وحيد حسيني گفت...

به هر حال او يك نويسنده‌ي ‌پُرمخاطب است كه 30بار كتاب‌اش چاپ شده و اتفاقاً ناشر مطرحي مانند نشر چشمه آن را چاپخش كرده است. هدف ما از دعوت او ايجاد فضايي باز براي گفتماني ادبي است -هرچند نگاه منِِِ نوعي به كافه پيانو چندان مثبت نباشد- و افزون بر اين؛ كساني كه از نزديك با جعفري آشنايند منكر سواد او نيستند. و باز فزون بر اين‌ها، تو كه ديگر دست‌كم از مطالب مجله بين‌المللي هنر كه زماني آن را در مشهد درمي‌آوردم، با ذهنيت من آشنايي -يعني اميدوارم باشي. يك بار ديگر نام‌هايي را كه در آن مجله با من هم‌كاري داشتند مرور كني، منظورم روشن مي‌شود. با سپاس و مهر؛ پاينده باد ايران و ادبيات ايران.