۱۳۸۹/۰۱/۲۳

شعري از اسماعيل مهرانفر


درود بر مهربان ياران
براي اين پست شعري از دوست عزيزم اسماعيل مهران فر براي شما مي گذارم
سروش عليزاده
رشت

استکان درّه

یک وعده ام از دور می رسد
و عده ای از من به بعد منتشر اند
طبق این فهرست بسته ای پیشنهادی ام
عبارت از زنی ام میان سال
که تعدادی از اسامی ام در ستون فقرات درگیر اند

دستت را تکان بده !!!
ارتفاعاتم خالی از سکنه است
و در سگرمه هایم محلی بپوش !!!
اصلا اهالی ام از این لباس چشم بپوشند !!!
اصلا نرقص !!!
بنشین که با شلوارم یکپارچگی کنم
و در جنگ های تحصیلی پیراهنم یک دست
شبیه خودم دوستت داشته باشم
نه مثل نانی که از کوره در رفته و به مشتری لبخند می زند
شبیه خودم گرسنه شوم
مثل استکانی که بلند نیست لبریزی کند
و دائما به نیمه های خالی ام می گوید :
نوشیدنی چه میل می کنید ؟
سیاهکل / نصفه شب

۲ نظر:

بهروز گفت...

سلام
شعر زیبا و خوش فضایی بود
حال کردم دادش

مریم اسحاقی گفت...

سلام

شعرهای آقای مهران فر را خیلی دوست دارم.
فضا سازی متفاوت و صدای عصیان گر شعرشان همیشه برایم ارزشمند است. لحن پر فریاد و سرکشی دارد.

ممنون برای این ضیافت شعری آقای سروش. راستی پنجره تون کرکره هاش و شیشه اش نو شده و رنگارنگ....

ماندگار باشی