امروز صبح با صدای زنگ آیفون از
خواب بیدار شدم. پستچی محله مان بود و از قضا هم کلاسی سال های دورم .
تندی رفتم پایین و بسته را گرفتم و به عادت همیشگی گفتم : «خودت جای من
امضا بزن! »
گفت : «آخرش تو یکی من رو بد بخت می کنی. » بعد هم گاز موتورش را گرفت و رفت.
خوشبختی این است که روزت را با یک هدیه از یک دوست خوب و نادیده شروع کنی. بسته را که باز کردم مجموعه شعر "چقدر شبیه شعر می شوم ..." از شاعر خوب و همشهری عزیزم سرکار خانم "فرشته قاسم زاده نرگسی " که توسط نشر "آی نور " منتشر شده را با یاد داشت کوتاه و امضای شاعر داخل پاکت دیدم. حالم خوش شد و روزم کیفور. امروز یک مجموعه شعر خوب برای خواندن دارم.
طبق رسم خودم یک جلد از این کتاب را خواهم خرید و برای یکی از دوستانم که دستی در نقد شعر دارد هدیه خواهم فرستاد با سفارش مخصوص.
به همه دوستان توصیه می کنم که این کتاب خوب را خریداری نموده بخوانند و به دوستانشان هم هدیه دهند.
گفت : «آخرش تو یکی من رو بد بخت می کنی. » بعد هم گاز موتورش را گرفت و رفت.
خوشبختی این است که روزت را با یک هدیه از یک دوست خوب و نادیده شروع کنی. بسته را که باز کردم مجموعه شعر "چقدر شبیه شعر می شوم ..." از شاعر خوب و همشهری عزیزم سرکار خانم "فرشته قاسم زاده نرگسی " که توسط نشر "آی نور " منتشر شده را با یاد داشت کوتاه و امضای شاعر داخل پاکت دیدم. حالم خوش شد و روزم کیفور. امروز یک مجموعه شعر خوب برای خواندن دارم.
طبق رسم خودم یک جلد از این کتاب را خواهم خرید و برای یکی از دوستانم که دستی در نقد شعر دارد هدیه خواهم فرستاد با سفارش مخصوص.
به همه دوستان توصیه می کنم که این کتاب خوب را خریداری نموده بخوانند و به دوستانشان هم هدیه دهند.