مترجم :آزاده دواچي
http://feministschool.com/spip.php?article4537دراین نوشته برآن هستم تا مقاله ی چالش فرهنگی " غربی شدن ، احترام به فرهنگها و فمنیستهای جهان سوم " اوما نرایان رابررسی کنم . به خصوص بر شیوه هایی تاکید دارم که مقاله ی نرایان ازطریق آن به مقایسه ی تعاریف هویت توسط دیدگاه فمنیستهای جهان سوم در نسب شناسی فمنیسم و در بازمانده های مستعمراتی و دموکراسی های آینده پرداخته است . نرایان ،تجربیات فرهنگی خودش را به عنوان مبنایی برای هویت فمنیستی خودش و همینطور هویتش به عنوان یک زن هندی به کار برده است . سپس نرایان این تعریف از هویت را به کار برده تا به حضور ش به عنوان فمنیست جهان سوم که حضوری منحصر به فرد و جدا از فمنیستهای غربی است ، کمک کند.
اساسا فمینستِ جهان سوم در تجارب شخصی بر حقیقت تئوری هویت که پائولا ام ال مویا در مقاله اش تحت عنوان " پست مدرن ، رئالیسم و سیاست هویتی : چری مرگانا و فمنیسم چیکانا " بیان کرده بود تاکید می کند. مویا توضیح می دهد که چگونه مورگانا هویت را به عنوان نوعی رابطه ی اساسی در واقعیت ها و تولیدات اجتماعی که حقیقی هستند دریافته است ، حقایقی که مکانهای اجتماعی را می شناسند " ( نسب شناسی 127). در مفهوم آفرینی هویت این فرض اشتباه که ما یا کاملا خودهای نابی هستیم و یا خودهای متحد بی ثبات و یا هویت های جدا جدا هستیم مورد بررسی قرار می گیرد و این مسئله باعث می شود تا بتوانیم بیان کنیم که چه طور حقایق اجتماعی در زندگی شخصی ما عمل می کنند ، بدون اینکه فردیت ها را به آن دسته از نمایانگرهای اجتماعی کاهش دهیم ( نسب شناسی فمنیسم 136). بنابراین هویت نرایان به عنوان یک زن و یک هندی هر دو مفاهیم ثابتی هستند که با حقیقت خودِ سیاسی فمنیستی اش انکار نمی شوند ،حقیقتی که در طول دوره زندگی اش آن را کشف کرده است که خودش، همه ی آن چیزهاست .
نرایان در شرح جزء به جزء دلایلش برای اینکه چرا تحت عنوان «فمنیست جهان سوم» نام گرفته است راههایی را ذکر می کند که حقیقتش و خودآگاهی اش توسط ملیت جهان سومی اش شکل و قوام گرفته است . به همین شیوه، مویا درتئوری واقع گرایانه ی هویت براین نکته تاکید می کند که تجارب شخصی اش ، هویت فرهنگی او را تحت تأ ثیر قرار داده است . نرایان به دنبال یافتن این مسئله است که چه طور فمنیسم ِاو پاسخی به مشکلات و تاریخ فرهنگی او می باشند . نرایان این عقیده را که سیاستهای او کپی برداری از فمنیسم غربی است را رد می کند . جرالدین هنگ در مقاله اش تحت عنوان " راهی شگفت انگیر به سوی پرواز " خاطر نشان می کند که چگونه از نظر تاریخی، مدرنیته و غرب با هم تلفیق شده اند و معنای واحدی را ارائه داده اند ،" اتهاماتی چون " مدرن " و " خارجی" متوجه جریانهای فمنیستی جهان سوم شده است. بنابراین " سرمنشأ غربی و یا تأثیر غربی ؛ وقتی که به سمت جنبش های اجتماعی هدایت می شوند برای واگذار کردن جریانها کافی خواهند بود " ( نسب شناسی فمنیسم 33 ). به همین صورت زنان غیر سفید پوست در آمریکا هم به خاطر انزوا طلبی فعالیتهای زنان ،نسبت به آنها احساس بیگانگی می کنند و هم مایل به پیوستن به جنبش های زنان نیستند به خاطر این تصور غلط که بازگشت آنها به سوی زنان برای حمایت از زنان تنها هنگامی که از میراث شان دور مانده اند، باید انجام پذیرد.
این مشکل مخصوصا میان زنان آفریقایی آمریکایی و تنها شرکت اخیر آنها در جنبش فمنیستی دیده می شود . به همین ترتیب زنان جهان سوم و زنان غیرسفیدپوست جهان اول می توانند به یکدیگر مرتبط شوند و در تئوری ها و عمل به اتحاد و همکاری برسند.
و بالاخره نرایان از بر چسب فمنیست جهان سوم با بیان این جمله دفاع می کند که " هویت ها داده های ساده ای نیست بلکه به سوی راههای پیچیده ی وجود داشتن، بازهستند " ( موج دوم 397). هویت رئالیستی هم معتقد است که " تفاسیر متفاوت مردم از یک نوع تجربه ، متفاوت خواهد بود " ( نسب شناسی فمنیسم 137) این مسئله توضیحی برای این خواهد بود که چرا همه ی زنان هندی مسائلی را که نرایان مطرح می کنند به عنوان مشکل نمی بینند و چرا فمنیسم را به عنوان یک راه حل نمی پذیرند. همانگونه که نرایان مطرح می کند او " نه تنها یک فمنیست ؛ بلکه نوع متفاوتی از زن هندی است " ( موج دوم 410).
اصطلاح " سیاستهای خانه " نرایان کاربردی است ؛ چرا که به یافتن ردپای تجارب فرهنگی به عنوان پایه ای برای دیدگاههای سیاسی کمک می کند . هویت یابی او با دید مادرش و مسائلی که او در دوران کودکی اش مطرح کرده است فردی را شکل داد ه که امروز هست . این بافت فردی به عنوان توضیحی برای دیدن راهی است که رفته ، سؤالی که می پرسد و نتایجی که او در ارتباط مستقیم با شیوه های تاریخی کردن انسان شناسی می گیرد که در آن انسان شناسان آگاهی بالایی از پیش زمینه فردی خودشان را حفظ می کنند و اینکه چه طور این نتیجه گیری ، به نتایجی که آنها در مورد فرهنگ دیگر می رسد را تحت تأثیر قرار می دهد . این تئوریِ هویت می تواند به سیاستهای هویتی باز گردد که طرفدارانش بسیاری از فمنیست های خارج از سفید های سنتی و جریانهای طبقه متوسط فمنیست بودند . دریافت های نرایان از مشکلات زندگی مادرش ، او را تحت تأثیر قرار داد و مستقیما منجر به مسائلی شد که نرایان دوست داشت در زندگی اش تغییر دهد . برای همین وقتی مادرش او را از این تغییرات بازداشت ، بسیار خشمگین شد. برعکس ، مادرش تصویر زنی منفعل ؛ معصوم و ساکت از دخترهندی را دوست داشت که به عنوان ایده آل ملی هم شناخته می شد . چرا این تصویر زنان هندی زیاد شده بود؟
مادر نرایان مشوق این نوع تصویر بود ،چرا که در تلاش بود تا مقبولیت اجتماعی ر ا برا ی خودش و دخترش کسب کند. هویت زنی که با این حالت تعریف می شود با آن هویتی که فمنیست های جهان سوم آن را تعریف می کنند متفاوت است. برطبق این تعریف ،زن نشان دهنده ی جوهره ی یک ملت است . همانطور که هنگ خاطر نشان می کند در واژه هایی همچون سرزمین مادری و زبان مادری این هویت کاملا هویدا است ( نسب شناسی فمنیسم ). این شاید به خاطر تصویر چندفرهنگی از زن به عنوان زاینده طبیعی است.
به این ترتیب مادر با بازتولید یک ملت شناخته می شود و در نتیجه به عنوان تولیدکننده خود ملت هم هست. ایده آل کردن زن به این وضعیت اجازه می دهد که براهمیت نقش های سنتی زنان تاکید کند نقش هایی همچون : باز آفریننده ؛ حامی و قربانی باگذشت . از نظر نرایان وظیفه ی فمنیست های جهان سوم دوباره تعریف کردن مفاهیمی چون وفاداریِ فرهنگی ، خیانت و احترام به راههایی است که به سود تجارب مردانه نباشند " ( موج دوم 400). به طور مشابه فمنیست های چیکانا هم با این مشکل مواجه هستند :" اتهام بالفطره ی خیانتکار .یا وندیدا چیزی است که همیشه بیشتر فمنیست های چیکانا را که برای گسترش حس خودمختاری تلاش داشته اند را آزار داده است " ( نسب شناسی فمنیسم 131).
همین وضعیت بغرنج فمنیست های جهان سوم هست که بیان هویت آنها را هم به عنوان فمنیست و هم به عنوان عضوی از ملتهای جهان سوم با مشکل مواجه کرده است . درحاشیه قرار داده شدن آنها توسط فمنیست های غربی که تلاش نمی کنند تا آنها را درک کنند و یا تفاوتها را بیان کنند و همینطور توسط خود کشورهایشان که می کوشند تا بت سازی را ادامه دهند و یک فرم خاصی از زنانگی را محدود کنند که معادل با احترام گذاشتن به فرهنگ است بدون اینکه مشکلات آن را ببیند " و نمی گذارد که زنان خودشان را گسترش دهند ( موج دوم ). به خاطر وجود همین شرایط است که جدال برای احراز هویت در فمنیست های جهان سوم هم جدا نشدنی از خود فمنیست های جهان سوم است و هم جزیی از تمامیت فعالیت های فمنیستی است. زنان رنگین پوست درامریکا و زنان جهان سوم لازم است تا باهم در ارتباط باشند و آگاهی هایشان را باهم به اشتراک بگذارند تا بتوانند جریان فمینیستی محکم تری را بنیان نهند.
همین طور که ما در مورد تفاوتهایمان می آموزیم به حقیقت فمینیسم که شکل های تبعیض را از بین می برند نزدیک می شویم . هویت حقیقی فمینیست های جهان سوم باید برای کمک به فهم بیشتر تفاوت ها به کار گرفته شود.
پانوشت :
فمینیسم چیکانا ( زنان آمریکایی –مکزیکی ): گروهی از تئوریسین های اجتماعی که نقش های سیاسی ، اجتماعی، تاریخی، اقتصادی زنان مکزیکی آمریکایی ، چیکانا و اسپانیولی را در آمریکا بررسی می کنند .
منبع:
Dietzel ,Susanne B. Redefining Identity and Third-World Feminism. 1999.
-->
اساسا فمینستِ جهان سوم در تجارب شخصی بر حقیقت تئوری هویت که پائولا ام ال مویا در مقاله اش تحت عنوان " پست مدرن ، رئالیسم و سیاست هویتی : چری مرگانا و فمنیسم چیکانا " بیان کرده بود تاکید می کند. مویا توضیح می دهد که چگونه مورگانا هویت را به عنوان نوعی رابطه ی اساسی در واقعیت ها و تولیدات اجتماعی که حقیقی هستند دریافته است ، حقایقی که مکانهای اجتماعی را می شناسند " ( نسب شناسی 127). در مفهوم آفرینی هویت این فرض اشتباه که ما یا کاملا خودهای نابی هستیم و یا خودهای متحد بی ثبات و یا هویت های جدا جدا هستیم مورد بررسی قرار می گیرد و این مسئله باعث می شود تا بتوانیم بیان کنیم که چه طور حقایق اجتماعی در زندگی شخصی ما عمل می کنند ، بدون اینکه فردیت ها را به آن دسته از نمایانگرهای اجتماعی کاهش دهیم ( نسب شناسی فمنیسم 136). بنابراین هویت نرایان به عنوان یک زن و یک هندی هر دو مفاهیم ثابتی هستند که با حقیقت خودِ سیاسی فمنیستی اش انکار نمی شوند ،حقیقتی که در طول دوره زندگی اش آن را کشف کرده است که خودش، همه ی آن چیزهاست .
نرایان در شرح جزء به جزء دلایلش برای اینکه چرا تحت عنوان «فمنیست جهان سوم» نام گرفته است راههایی را ذکر می کند که حقیقتش و خودآگاهی اش توسط ملیت جهان سومی اش شکل و قوام گرفته است . به همین شیوه، مویا درتئوری واقع گرایانه ی هویت براین نکته تاکید می کند که تجارب شخصی اش ، هویت فرهنگی او را تحت تأ ثیر قرار داده است . نرایان به دنبال یافتن این مسئله است که چه طور فمنیسم ِاو پاسخی به مشکلات و تاریخ فرهنگی او می باشند . نرایان این عقیده را که سیاستهای او کپی برداری از فمنیسم غربی است را رد می کند . جرالدین هنگ در مقاله اش تحت عنوان " راهی شگفت انگیر به سوی پرواز " خاطر نشان می کند که چگونه از نظر تاریخی، مدرنیته و غرب با هم تلفیق شده اند و معنای واحدی را ارائه داده اند ،" اتهاماتی چون " مدرن " و " خارجی" متوجه جریانهای فمنیستی جهان سوم شده است. بنابراین " سرمنشأ غربی و یا تأثیر غربی ؛ وقتی که به سمت جنبش های اجتماعی هدایت می شوند برای واگذار کردن جریانها کافی خواهند بود " ( نسب شناسی فمنیسم 33 ). به همین صورت زنان غیر سفید پوست در آمریکا هم به خاطر انزوا طلبی فعالیتهای زنان ،نسبت به آنها احساس بیگانگی می کنند و هم مایل به پیوستن به جنبش های زنان نیستند به خاطر این تصور غلط که بازگشت آنها به سوی زنان برای حمایت از زنان تنها هنگامی که از میراث شان دور مانده اند، باید انجام پذیرد.
این مشکل مخصوصا میان زنان آفریقایی آمریکایی و تنها شرکت اخیر آنها در جنبش فمنیستی دیده می شود . به همین ترتیب زنان جهان سوم و زنان غیرسفیدپوست جهان اول می توانند به یکدیگر مرتبط شوند و در تئوری ها و عمل به اتحاد و همکاری برسند.
و بالاخره نرایان از بر چسب فمنیست جهان سوم با بیان این جمله دفاع می کند که " هویت ها داده های ساده ای نیست بلکه به سوی راههای پیچیده ی وجود داشتن، بازهستند " ( موج دوم 397). هویت رئالیستی هم معتقد است که " تفاسیر متفاوت مردم از یک نوع تجربه ، متفاوت خواهد بود " ( نسب شناسی فمنیسم 137) این مسئله توضیحی برای این خواهد بود که چرا همه ی زنان هندی مسائلی را که نرایان مطرح می کنند به عنوان مشکل نمی بینند و چرا فمنیسم را به عنوان یک راه حل نمی پذیرند. همانگونه که نرایان مطرح می کند او " نه تنها یک فمنیست ؛ بلکه نوع متفاوتی از زن هندی است " ( موج دوم 410).
اصطلاح " سیاستهای خانه " نرایان کاربردی است ؛ چرا که به یافتن ردپای تجارب فرهنگی به عنوان پایه ای برای دیدگاههای سیاسی کمک می کند . هویت یابی او با دید مادرش و مسائلی که او در دوران کودکی اش مطرح کرده است فردی را شکل داد ه که امروز هست . این بافت فردی به عنوان توضیحی برای دیدن راهی است که رفته ، سؤالی که می پرسد و نتایجی که او در ارتباط مستقیم با شیوه های تاریخی کردن انسان شناسی می گیرد که در آن انسان شناسان آگاهی بالایی از پیش زمینه فردی خودشان را حفظ می کنند و اینکه چه طور این نتیجه گیری ، به نتایجی که آنها در مورد فرهنگ دیگر می رسد را تحت تأثیر قرار می دهد . این تئوریِ هویت می تواند به سیاستهای هویتی باز گردد که طرفدارانش بسیاری از فمنیست های خارج از سفید های سنتی و جریانهای طبقه متوسط فمنیست بودند . دریافت های نرایان از مشکلات زندگی مادرش ، او را تحت تأثیر قرار داد و مستقیما منجر به مسائلی شد که نرایان دوست داشت در زندگی اش تغییر دهد . برای همین وقتی مادرش او را از این تغییرات بازداشت ، بسیار خشمگین شد. برعکس ، مادرش تصویر زنی منفعل ؛ معصوم و ساکت از دخترهندی را دوست داشت که به عنوان ایده آل ملی هم شناخته می شد . چرا این تصویر زنان هندی زیاد شده بود؟
مادر نرایان مشوق این نوع تصویر بود ،چرا که در تلاش بود تا مقبولیت اجتماعی ر ا برا ی خودش و دخترش کسب کند. هویت زنی که با این حالت تعریف می شود با آن هویتی که فمنیست های جهان سوم آن را تعریف می کنند متفاوت است. برطبق این تعریف ،زن نشان دهنده ی جوهره ی یک ملت است . همانطور که هنگ خاطر نشان می کند در واژه هایی همچون سرزمین مادری و زبان مادری این هویت کاملا هویدا است ( نسب شناسی فمنیسم ). این شاید به خاطر تصویر چندفرهنگی از زن به عنوان زاینده طبیعی است.
به این ترتیب مادر با بازتولید یک ملت شناخته می شود و در نتیجه به عنوان تولیدکننده خود ملت هم هست. ایده آل کردن زن به این وضعیت اجازه می دهد که براهمیت نقش های سنتی زنان تاکید کند نقش هایی همچون : باز آفریننده ؛ حامی و قربانی باگذشت . از نظر نرایان وظیفه ی فمنیست های جهان سوم دوباره تعریف کردن مفاهیمی چون وفاداریِ فرهنگی ، خیانت و احترام به راههایی است که به سود تجارب مردانه نباشند " ( موج دوم 400). به طور مشابه فمنیست های چیکانا هم با این مشکل مواجه هستند :" اتهام بالفطره ی خیانتکار .یا وندیدا چیزی است که همیشه بیشتر فمنیست های چیکانا را که برای گسترش حس خودمختاری تلاش داشته اند را آزار داده است " ( نسب شناسی فمنیسم 131).
همین وضعیت بغرنج فمنیست های جهان سوم هست که بیان هویت آنها را هم به عنوان فمنیست و هم به عنوان عضوی از ملتهای جهان سوم با مشکل مواجه کرده است . درحاشیه قرار داده شدن آنها توسط فمنیست های غربی که تلاش نمی کنند تا آنها را درک کنند و یا تفاوتها را بیان کنند و همینطور توسط خود کشورهایشان که می کوشند تا بت سازی را ادامه دهند و یک فرم خاصی از زنانگی را محدود کنند که معادل با احترام گذاشتن به فرهنگ است بدون اینکه مشکلات آن را ببیند " و نمی گذارد که زنان خودشان را گسترش دهند ( موج دوم ). به خاطر وجود همین شرایط است که جدال برای احراز هویت در فمنیست های جهان سوم هم جدا نشدنی از خود فمنیست های جهان سوم است و هم جزیی از تمامیت فعالیت های فمنیستی است. زنان رنگین پوست درامریکا و زنان جهان سوم لازم است تا باهم در ارتباط باشند و آگاهی هایشان را باهم به اشتراک بگذارند تا بتوانند جریان فمینیستی محکم تری را بنیان نهند.
همین طور که ما در مورد تفاوتهایمان می آموزیم به حقیقت فمینیسم که شکل های تبعیض را از بین می برند نزدیک می شویم . هویت حقیقی فمینیست های جهان سوم باید برای کمک به فهم بیشتر تفاوت ها به کار گرفته شود.
پانوشت :
فمینیسم چیکانا ( زنان آمریکایی –مکزیکی ): گروهی از تئوریسین های اجتماعی که نقش های سیاسی ، اجتماعی، تاریخی، اقتصادی زنان مکزیکی آمریکایی ، چیکانا و اسپانیولی را در آمریکا بررسی می کنند .
منبع:
Dietzel ,Susanne B. Redefining Identity and Third-World Feminism. 1999.
-->